گروه فرهنگی مشرق- 23 ماه می سی و ششمین سال ساخته شدن فیلم «درخشش» توسط استنلی کوبریک است. یک از آثار نادری که وقتی اکران شد فروش چندانی نکرد، اما امروز به عنوان اثری کلاسیک شناخته میشود.شمار زیادی از چهرههای سینمایی این فیلم را به عنوان یکی از محبوبترین فیلمهایشان میشناسند که لی آنکریچ کارگردان «داستان اسباب بازی3» کمپانی دیزنی-پیکسار و فیلم در دست اکران «کوکو» از جمله آنهاست. او میگوید اصلا دلیل این که به دنیای فیلم و فیلمسازی روی آورد، همین فیلم بود.
آنکریچ مجموعهای از خاطرات خود را در طی این سالها جمعآوری کرده و تصمیم گرفته آن را با دیگر علاقمندانن این فیلم سهیم شود. او با راهاندازی یک وب سایت با نام هتلی که این فیلم در آنجا میگذرد، این کار را انجام داده است. این وب سایت که چند سال پیش کارش را شروع کرد، موجب شد دیگر علاقمندان و تحسین کنندگان این فیلم نیز به آن بپیوندند و اطلاعاتشان را با او به اشتراک بگذارند. این وب سایت آنقدر گسترش یافته که اکنون بیش از 700 مطلب در آن منتشر شده که شامل عکسها و یادداشتهایی درباره روند تولید فیلم و آثار دیگری از جمله نقاشی، مجسمه، آهنگ، عطر، لباس و یک اسکیت بورد هم میشود.
این وبسایت همچنین چند فیلم کوتاه از جمله «درخشش وس اندرسون» را هم ارائه میکند؛ یک تریلر تقلبی 75 ثانیهای ساخته استیو رمزدن که به زیبایی صحنههایی از فیلم را با «هتل بزرگ بوداپست» مخلوط میکند.آنکریچ هنوز هم چیزهایی که دستش میآید را برای کتابی جدید درباره نحوه ساخت فیلم جمعآوری میکند. او برای نوشتن این کتاب، با دست اندرکاران فیلم مصاحبه کرده و چیزهای نادری پیدا کرده که بایگانی شده بودند، «از جمله چند عکس که تنها هشت جفت چشم تا به حال آنها را دیدهاند»
در آرشیوهای ورایتی، اولین بار در ماه ژانویه سال 1977 به «درخشش» به عنوان یکی از پروژههای احتمالی کوبریک اشاره شد، یعنی همان ماهی که رمان استیون کینگ بیرون آمد. انتظارها بالا بود چون کوبریک همه را در صنعت فیلم به وجد میآورد و کینگ هم به خاطر دو رمان قبلیاش یعنی «کری» که در سال 1976 یک فیلم معروف از رویش ساخته شد و «سیلمزت لات» سر زبانها بود.
روز بیست و دوم ژوئن سال 1977، آندرو میچل رییس استودیوی الستری به ورایتی گفت که این فیلم در آنجا فیلمبرداری خواهد شد. میچل گفت فیلمبرداری در استودیو به خاطر «هزینه نجومی ساختن یک فیلم بزرگ در لوکیشن» دوباره احیا شده و موقعیت فیلم «جنگ ستارگان» که آن هم در استودیوی الستری فیلمبرداری شده بود هم به آن کمک کرده است. به گزارش بانی فیلم«درخشش» از چهار استیج از 9 استیج این استودیو استفاده کرد و صحنه خیابانی این استودیو که در بسیاری از فیلمها مورد استفاده قرار گرفته بود هم با بولدوزر خراب شد تا یک «هتل مرموز» آنجا ساخته شود.
روز پنجم ژانویه 1987، جک نیکلسون به آرمی آرچرد از ورایتی گفت انتظار دارد فیلمبرداری شش ماه طول بکشد. چون قوانین بریتانیا، ساعتهای فیلمبرداری یکی از بازیگران کودک فیلم را محدود میکند (آن موقع با اسم به دنی لوید، بازیگر ناشناس 5 ساله فیلم اشاره نمیشد) آنطور که معلوم شد، فیلمبرداری از آن هم فراتر رفت. آتشی در ژانویه 1979 باعث نابودی یکی از صحنههای فیلمبرداری شد که بازسازی آن تقریباً 5/2 میلیون دلار هزینه در بر داشت. این آتش سوزی همچنین مراحل پایان فیلمبرداری را به اواسط ماه مارس منتقل کرد؛ شلی دووال گفت 13 ماه وقت فیلمبرداری «درخشش» کرده بود. تدوین فیلم هم یک سال دیگر طول کشید. ورایتی گزارش داد که هزینه نهایی ساخت این فیلم 18 میلیون دلار یعنی دو برابر بودجه اولیهاش از آب درآمده است.
وقتی کمپانی برادران وارنر این فیلم را در دهه 1980 اکران کرد، واکنش های متفاوت بود. نقد جیم هاروود از ورایتی یکی از منفیترین نقدها بود که میگفت «استنلی کوبریک با جک نیکلسون متلاطم هم تیم شده تا تمام چیزهای ترسناک رمان پرفروش استیون کینگ را نابود کند» او از بازی بازیگران اصلی هم بد گفت، اما بیشتر بدخلقیهایش را برای کارگردان نگه داشت.
بعضیها مثل هاروود، از این ناامید شده بودند که فیلم، مسیری جداگانه نسبت به کتاب کینگ پیش رو گرفته و خود این رمان نویس هم ناامیدیاش را ابراز کرد. اما آنکریچ میگوید:«استنلی از این رمان به عنوان یک تخته پرش استفاده کرد. نمیتوانید به آن به عنوان یک اقتباس نگاه کنید. هر دو در یک محدوده قرار دارند، اما شخصیتها بسیار متفاوت هستند» کینگ درباره خانوادهای نرمال نوشت که به آرامی از هم جدا میشد؛ کوبریک خانوادهای را نشان داد که از همان ابتدا، بمبی ساعتی بود. طی سالها، هوادران به همان دلایلی که بازی های نیکلسون و دووال در دهه 1980 مورد انتقاد گرفتند، عاشق آنها شدند.
آن سال «درخشش» رتبه چهاردهم باکس آفیس را به دست آورد و 44میلیون دلار فروخت بد نبود، اما کمتر از 60میلیون دلار «طالع نحس» سال1976، 47میلیون دلار «هالووین» سال1978 که بودجهای بسیار پایینتر از فیلم کوبریک ساخته شده بود و همچنین 81 میلیون دلار «بیگانه» سال 1979 بود. تمام اینها در مقابل پدیده سال 1973 برادران وارنر یعنی «جین گیر» که 230 میلیون دلار در آمریکا فروخت، هیچ بودند.
کوبریک که روز هفتم مارس 1999 در 70 سالگی درگذشت. تنها 13 فیلم از جمله «راههای افتخار» و «دکتر استرنج لاو» را ساخت، اما «درخشش» موفقترین و دیده شدهترین فیلم او باقی ماند و بارها از تلویزیون روی آنتن رفت. عملا تمام فیلمهای کوبریک در ابتدا باعث گیج شدن مخاطبان و منتقدان شدند. هر یک از آنها تا حدی نسبت به فیلمهای قبلی کوبریک متفاوت بود که مردم اطمینان نداشتند باید انتظار چه چیزی را داشته باشند، اما هنوز هم پرت میشدند. علاوه بر این، فیلمهای او نیازمند زمان و چند بار تماشا کردن هستند.
کوبریک چنان استادی بود که در کل به او اجازه ساخت فیلمی که میخواست را میدادند، حتی اگر از بودجه فراتر میرفت و فیلمبرداریاش بیشتر از حد معمول طول میکشید. علاوه بر این، به خاطر اینکه او در فیلمهایش از جزئیات غیرمنتظرهای استفاده میکرد، میتوان آنها را به چند شکل تفسیر کرد. بعضیها «درخشش» را به عنوان بهترین فیلم ترسناک به رسمیت میشناسند. بقیه هم فکر میکنند یک کمدی تیره و سیاه است: در دههای که پر از فیلمهای ژانر وحشت درباره قاتلها و هیولاهای علمی تخیلی بود،کوبریک داشت میگفت وحشت حقیقی یعنی وقت گذراندن با خانواده.
تفسیرهای شدید و شخصی زیادی از «درخشش» وجود دارد؛ مثلا اینکه این فیلم استعارهای برای هولوکاست و نسل کشی آمریکاییهای بومی یا یک معذرت خواهی برای فرود در ماه در سال 1969 است. تمام این تفسیرها در مستند «اتاق 237» سال 2012 رادنی اشر مورد بررسی قرار میگیرند. با این حال، آنکریچ در وبسایت و کتاب خود از آنها اجتناب میکند؛ او از یک نقطه نظر تاریخی و هنری به نحوه ساخت فیلم و تأثیر آن روی فیلمسازان و هنرمندان علاقهمند است.
آنکریچ به این نکته هم اشاره میکند که تمام فیلمهای کوبریک پر از معما و سوالهای بیپاسخ هستند:« نمیدانم حتی خود استنلی هم میتوانست به شما بگوید فیلمش درباره چیست یا خیر» با این حال، کوبریک و دایان جانسون، همکار فیلمنامه نویسش درباره مقاله زیگموند فروید درباره چیزهای وهمی بحث کردند. این نویسندگان ازبعضی از ایدههای او از جمله تکرار، آینه، دوقلو، به کارگیری اعداد به ظاهر تصادفی و مفهوم رد پای گذشته خود را دنبال کردن، استفاده کردند.
آنکریچ میگوید: «فکر میکنم میخواست احساسی از وهم در مخاطبانش به وجود بیاورد و این کار را با خیلی از انتخابهایش در طراحی بصری، لباس، موسیقی و همه چیز انجام داد.» کوبریک هم یکی از هواداران بزرگ «جن گیر» و اینکه ویلیام فریدکین چطور میتواند از نظر طراحی، موسیقی و تدوینهای بی نقص، زیر پوست مخاطب برود.
در کتاب، «درخشش» به عنوان استعدادی ویژه که شامل قابلیت دیدن آینده هم میشود توصیف شده است. در وبسایت آنکریچ، ستونی نوشته مریلین بک در دهه 1980 وجود دارد، یعنی چند هفته بعد از اکران فیلم، نیکلسن در آن تعجب خود نسبت به نقدهای منفی را بروز میدهد و پیش بینی میکند که این فیلم روزی یک کلاسیک خواهد شد. ظاهراً خود نیکلسون هم درخشش دارد، حداقل تا جایی که به فیلم مربوط میشود.
آنکریچ مجموعهای از خاطرات خود را در طی این سالها جمعآوری کرده و تصمیم گرفته آن را با دیگر علاقمندانن این فیلم سهیم شود. او با راهاندازی یک وب سایت با نام هتلی که این فیلم در آنجا میگذرد، این کار را انجام داده است. این وب سایت که چند سال پیش کارش را شروع کرد، موجب شد دیگر علاقمندان و تحسین کنندگان این فیلم نیز به آن بپیوندند و اطلاعاتشان را با او به اشتراک بگذارند. این وب سایت آنقدر گسترش یافته که اکنون بیش از 700 مطلب در آن منتشر شده که شامل عکسها و یادداشتهایی درباره روند تولید فیلم و آثار دیگری از جمله نقاشی، مجسمه، آهنگ، عطر، لباس و یک اسکیت بورد هم میشود.
این وبسایت همچنین چند فیلم کوتاه از جمله «درخشش وس اندرسون» را هم ارائه میکند؛ یک تریلر تقلبی 75 ثانیهای ساخته استیو رمزدن که به زیبایی صحنههایی از فیلم را با «هتل بزرگ بوداپست» مخلوط میکند.آنکریچ هنوز هم چیزهایی که دستش میآید را برای کتابی جدید درباره نحوه ساخت فیلم جمعآوری میکند. او برای نوشتن این کتاب، با دست اندرکاران فیلم مصاحبه کرده و چیزهای نادری پیدا کرده که بایگانی شده بودند، «از جمله چند عکس که تنها هشت جفت چشم تا به حال آنها را دیدهاند»
در آرشیوهای ورایتی، اولین بار در ماه ژانویه سال 1977 به «درخشش» به عنوان یکی از پروژههای احتمالی کوبریک اشاره شد، یعنی همان ماهی که رمان استیون کینگ بیرون آمد. انتظارها بالا بود چون کوبریک همه را در صنعت فیلم به وجد میآورد و کینگ هم به خاطر دو رمان قبلیاش یعنی «کری» که در سال 1976 یک فیلم معروف از رویش ساخته شد و «سیلمزت لات» سر زبانها بود.
روز بیست و دوم ژوئن سال 1977، آندرو میچل رییس استودیوی الستری به ورایتی گفت که این فیلم در آنجا فیلمبرداری خواهد شد. میچل گفت فیلمبرداری در استودیو به خاطر «هزینه نجومی ساختن یک فیلم بزرگ در لوکیشن» دوباره احیا شده و موقعیت فیلم «جنگ ستارگان» که آن هم در استودیوی الستری فیلمبرداری شده بود هم به آن کمک کرده است. به گزارش بانی فیلم«درخشش» از چهار استیج از 9 استیج این استودیو استفاده کرد و صحنه خیابانی این استودیو که در بسیاری از فیلمها مورد استفاده قرار گرفته بود هم با بولدوزر خراب شد تا یک «هتل مرموز» آنجا ساخته شود.
روز پنجم ژانویه 1987، جک نیکلسون به آرمی آرچرد از ورایتی گفت انتظار دارد فیلمبرداری شش ماه طول بکشد. چون قوانین بریتانیا، ساعتهای فیلمبرداری یکی از بازیگران کودک فیلم را محدود میکند (آن موقع با اسم به دنی لوید، بازیگر ناشناس 5 ساله فیلم اشاره نمیشد) آنطور که معلوم شد، فیلمبرداری از آن هم فراتر رفت. آتشی در ژانویه 1979 باعث نابودی یکی از صحنههای فیلمبرداری شد که بازسازی آن تقریباً 5/2 میلیون دلار هزینه در بر داشت. این آتش سوزی همچنین مراحل پایان فیلمبرداری را به اواسط ماه مارس منتقل کرد؛ شلی دووال گفت 13 ماه وقت فیلمبرداری «درخشش» کرده بود. تدوین فیلم هم یک سال دیگر طول کشید. ورایتی گزارش داد که هزینه نهایی ساخت این فیلم 18 میلیون دلار یعنی دو برابر بودجه اولیهاش از آب درآمده است.
وقتی کمپانی برادران وارنر این فیلم را در دهه 1980 اکران کرد، واکنش های متفاوت بود. نقد جیم هاروود از ورایتی یکی از منفیترین نقدها بود که میگفت «استنلی کوبریک با جک نیکلسون متلاطم هم تیم شده تا تمام چیزهای ترسناک رمان پرفروش استیون کینگ را نابود کند» او از بازی بازیگران اصلی هم بد گفت، اما بیشتر بدخلقیهایش را برای کارگردان نگه داشت.
آن سال «درخشش» رتبه چهاردهم باکس آفیس را به دست آورد و 44میلیون دلار فروخت بد نبود، اما کمتر از 60میلیون دلار «طالع نحس» سال1976، 47میلیون دلار «هالووین» سال1978 که بودجهای بسیار پایینتر از فیلم کوبریک ساخته شده بود و همچنین 81 میلیون دلار «بیگانه» سال 1979 بود. تمام اینها در مقابل پدیده سال 1973 برادران وارنر یعنی «جین گیر» که 230 میلیون دلار در آمریکا فروخت، هیچ بودند.
کوبریک که روز هفتم مارس 1999 در 70 سالگی درگذشت. تنها 13 فیلم از جمله «راههای افتخار» و «دکتر استرنج لاو» را ساخت، اما «درخشش» موفقترین و دیده شدهترین فیلم او باقی ماند و بارها از تلویزیون روی آنتن رفت. عملا تمام فیلمهای کوبریک در ابتدا باعث گیج شدن مخاطبان و منتقدان شدند. هر یک از آنها تا حدی نسبت به فیلمهای قبلی کوبریک متفاوت بود که مردم اطمینان نداشتند باید انتظار چه چیزی را داشته باشند، اما هنوز هم پرت میشدند. علاوه بر این، فیلمهای او نیازمند زمان و چند بار تماشا کردن هستند.
کوبریک چنان استادی بود که در کل به او اجازه ساخت فیلمی که میخواست را میدادند، حتی اگر از بودجه فراتر میرفت و فیلمبرداریاش بیشتر از حد معمول طول میکشید. علاوه بر این، به خاطر اینکه او در فیلمهایش از جزئیات غیرمنتظرهای استفاده میکرد، میتوان آنها را به چند شکل تفسیر کرد. بعضیها «درخشش» را به عنوان بهترین فیلم ترسناک به رسمیت میشناسند. بقیه هم فکر میکنند یک کمدی تیره و سیاه است: در دههای که پر از فیلمهای ژانر وحشت درباره قاتلها و هیولاهای علمی تخیلی بود،کوبریک داشت میگفت وحشت حقیقی یعنی وقت گذراندن با خانواده.
تفسیرهای شدید و شخصی زیادی از «درخشش» وجود دارد؛ مثلا اینکه این فیلم استعارهای برای هولوکاست و نسل کشی آمریکاییهای بومی یا یک معذرت خواهی برای فرود در ماه در سال 1969 است. تمام این تفسیرها در مستند «اتاق 237» سال 2012 رادنی اشر مورد بررسی قرار میگیرند. با این حال، آنکریچ در وبسایت و کتاب خود از آنها اجتناب میکند؛ او از یک نقطه نظر تاریخی و هنری به نحوه ساخت فیلم و تأثیر آن روی فیلمسازان و هنرمندان علاقهمند است.
آنکریچ به این نکته هم اشاره میکند که تمام فیلمهای کوبریک پر از معما و سوالهای بیپاسخ هستند:« نمیدانم حتی خود استنلی هم میتوانست به شما بگوید فیلمش درباره چیست یا خیر» با این حال، کوبریک و دایان جانسون، همکار فیلمنامه نویسش درباره مقاله زیگموند فروید درباره چیزهای وهمی بحث کردند. این نویسندگان ازبعضی از ایدههای او از جمله تکرار، آینه، دوقلو، به کارگیری اعداد به ظاهر تصادفی و مفهوم رد پای گذشته خود را دنبال کردن، استفاده کردند.
آنکریچ میگوید: «فکر میکنم میخواست احساسی از وهم در مخاطبانش به وجود بیاورد و این کار را با خیلی از انتخابهایش در طراحی بصری، لباس، موسیقی و همه چیز انجام داد.» کوبریک هم یکی از هواداران بزرگ «جن گیر» و اینکه ویلیام فریدکین چطور میتواند از نظر طراحی، موسیقی و تدوینهای بی نقص، زیر پوست مخاطب برود.
در کتاب، «درخشش» به عنوان استعدادی ویژه که شامل قابلیت دیدن آینده هم میشود توصیف شده است. در وبسایت آنکریچ، ستونی نوشته مریلین بک در دهه 1980 وجود دارد، یعنی چند هفته بعد از اکران فیلم، نیکلسن در آن تعجب خود نسبت به نقدهای منفی را بروز میدهد و پیش بینی میکند که این فیلم روزی یک کلاسیک خواهد شد. ظاهراً خود نیکلسون هم درخشش دارد، حداقل تا جایی که به فیلم مربوط میشود.